کد مطلب:30750 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

تجدیدنظر طلبان











مقصود از تجدیدنظر طلبان كسانی هستند كه در گذشته به یك سلسله اصول اعتقادی معتقد بودند بر اساس آن اصول رفتار می كردند پس از مدتی به دلائلی از آن مبانی فكری عدول كرده اند ولی چون شهامت اعلام این انحراف فكری را ندارند عملكرد گذشته خود را تخطئه می كنند و رفته رفته آن مبانی را كه اندیشه دینی است زیر سؤال برده اند این گروه در تاریخ اسلام به خوارج مشهور شده اند.

هسته اصلی این گروه در زمان رسول اكرم (ص) در جنگ طائف هنگام تقسیم غنائم بروز كرد كه ذوالحویصره، خطاب به پیامبر گفت: محمد به عدالت رفتار نكردی!!

این گروه معیاری برای تشخیص حق و باطل جز تشخیص خودشان نداشتند و خودشان را مسلمان، انقلابی، اصلاح گر واقعی می دانند و بقیه را كافر، ارتجاعی و...می دانند. با اینكه این جریان مدتها بعد از نزول آیه: «یا ایها الذین آمنوا لاترفعوا اصواتكم فوق صوت النبی و لا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض.»[1] واقع شده است ولی اگر در جمله ای كه از این شخص نقل شده دقت شود معلوم می شود كه او خود را از پیامبر بالاتر دانسته و حتی حاضر نیست كلمه رسول الله را بكار ببرد و معیار عدالت هم تشخیص خود اوست!!

همین شخص یكی از رهبران خوارج در زمان امام علی (ع) بود این گروه عملكرد گذشته خود و امام را در جنگ جمل قبول داشتند و در جنگ صفین وقتی شكست این طرح روشن شد كه آنان را به اهدافشان نمی رساند پذیرش حكمیت از طرف خود و امام را محكوم و همه سپاه امام حتی خود امام را كافر دانسته و اصرار داشتند كه توبه كنند رفته رفته كار این گروه به جایی رسید كه اصول ابتدایی اسلام را زیر پا گذاشته و ترور، غارت، دزدی و... رفتار عادی آنان شد به این جریان توجه كنید:

بعد از جریان حكمیت یكی از رهبران خوارج با جمعی از همفكران خود از بصره عازم نهروان بود در بین راه به عده ای از مسافران برخورد كردند كه در بین آنان زن و مردی سوار الاغ بودند دستور داد این دو را آوردند و پس از تهدید و ارعاب پرسیدند: كیستی؟

عبدالله بن خباب صحابی رسول خدا (ص) آیا ترسیدی؟

آری.

از این پس در امانی.

حدیثی از پدرت برای ما بگو كه خودش آن را از زبان پیامبر شنیده باشد؟

پدرم فرمود: از رسول خدا شنیدم فتنه ای برپا خواهد شد كه دل انسان همانند بدن او در آن فتنه می میرد. انسان در آن فتنه شب هنگام مؤمن است و صبح هنگام كافر و صبح هنگام مؤمن است و شب هنگام كافر.

ما بخاطر همین حدیث را خواستیم از تو بپرسیم؟

نظرت درباره ابوبكر و عمر چیست؟

آنان انسانهای خوبی بودند.

نظرت راجع به عثمان در اول و آخر خلافتش چیست؟

او در اول و آخر خلافتش درست عمل كرد.

نظرت راجع به علی قبل و بعد از حكمیت چیست؟

او شناختش نسبت به خدا از شما بیستر، رعایت دینداریش بهتر و از بینش عمیق تری از شما برخوردار است. معلوم می شود تو از هوای نفست پیروی می كنی و ملاك عشق و علاقه نو نسبت به انسانها اسم آنهاست نه رفتار آنان؟ بخدا قسم طوری تو را می كشیم كه تاكنون احدی را چنین نكشته ایم؟!!

به دنبال این مناظره او را گرفته، دستهایش را بسته و همسرش (كه ماههای پایان دوران حاملگی را می گذراند) را زیر درخت خرمایی آوردند. در این بین دانه خرمایی از درخت افتاد یكی از خوارج آن را برداشت و در دهانش گذاشت كه بخورد و دیگری آن را از دهان او بیرون آورد داد زد: بدون اجازه صاحبش مال مردم می خوری؟!

در این بین خوكی از آنجا گذشت كه صاحبش از اهل كتاب بود یكی از اهل خوارج آن خوك را با شمشیرش كشت دیگری به او گفت: این فساد در زمین است. صاحب خوك آمد و او را راضی كردند (البته با این صحنه ها او می بایست راضی می شد).

عبداله بن خباب وقتی این رفتار را از آنان دید گفت: اگر در آنچه انجام می دهید صادق باشید من از شما واهمه ندارم چون من مسلمان هستم و بدعتی نیز در دین نگذاشته ام گذشته از آنكه شما به من امنیت دادید. بدنبال سخنان عیدالله، خوارج او را به پهلو خوابانده و همانند گوسفند سربریدند؟!

بعد به طرف همسرش آمدند آن زن فریاد زد: من یك زن هستم از خدا نمی ترسید؟!

آنان شكم او را دریدند و سه نفر دیگر از زنان كه همراه این گروه بودند را نیز كشتند.[2] این نمونه ای از رفتار تجدیدنظر طلبان بود كه صدها نمونه از این رفتار از آنان در حافظه تاریخ مانده است براستی این رفتار با چه اصولی سازگار است؟ با كدام فرهنگ سازگار است كه خرمایی را از دهان بیرون بیندازد ولی انسان بی گناهی را همانند گوسفند سر ببرند و زن حامله ای را شكم بدرند و طفل او را بیرون آورند و... آیا غیر از این است كه اینان در اصول اعتقادی خود تجدیدنظر كرده اند و به هیچیك از آن اصول پایبند نیستند؟

باید توجه داشت كه تجدیدنظر انسان نسبت به عملكرد گذشته اش نه تنها عیب نیست بلكه ضرورت زندگی انسانی و از اصول مسلم اسلامی محسوب می شود كه انسان مؤمن خود را محاسبه كند تا كاستیهای گذشته خود را متوجه و درصدد جبران آنها برآید امام علی (ع) می فرماید: «عبادالله... حاسبوها من قبل ان تحاسبوها»[3] بندگان خدا... قبل از آنكه دیگران شما را محاسبه كنند خودتان خود، را محاسبه كنید.

باید توجه داشت كه پایبندی به اصول اندیشه دینی در مقام رفتار و زندگی كاری است دشوار، گرچه با توجه به جهان آخرت و وظیفه انسان مؤمن در دنیا و نقش آن در آخرت عمل به اندیشه دینی به دشواری آن می ارزد ولی همه حاضر نیستند این مقدار از خود گذشتگی به خرج دهند برای اینكه در مقام رفتار از آزادی بی حد و حصری برخوردار باشند ابتدا رفتار گذشته خود را مورد تهاجم قرار می دهند سپس به این روند، تجدیدنظرطلبی می گوئیم نه هر كس كه گذشته خود را مورد نقد قرار دهد به زندگی یكی از مخالفان امام علی (ع) كه از تجدیدنظر طلبان می باشد توجه كنید:

سمرة بن جندب صحابی رسول خدا (ص) كه در مدینه برخوردی بین او و پیامبر اسلام بوجود آمد كه به صدور فرمان «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» از طرف آن حضرت گردید او بعد از رسول خدا (ص) به مخالفان امام علی (ع) پیوست او كه از زندگی در عصر رسول خدا تجدیدنظر كرده بود در این دوران به خوارج پیوست و در زمان معاویه كه فشار علیه خوارج زیاد شد در این موضع نیز تجدیدنظر كرد او به حكومت معاویه پیوست و از اعضای شرطه حكومت بصره بود و برای اثبات تجدیدنظر خود نسبت به خوارج به هر جنایتی دست می زد به عنوان نمونه: در دوران زیاد بن ابیه مردی از اهل خراسان به بصره آمد و درباره مسائل مالی خود از قبیل زكات، خراج و... با حكومت تصفیه حساب كرد و برگه تصفیه خود را گرفت و به مسجد آمد كه دو ركعت نماز بخواند در این هنگام سمرة بن جندب رسید و با اتهام خارجی بودن او را دستگیر و درجا گردن زد!! بعد از كشته شدن او وقتی او را بررسی كردند گواهی پرداخت زكات را از جیبش بیرون آوردند در اینجا ابوبكرة با تعجب به سمره گفت: مگر سخن خدا را نشنیده ای كه فرمودند: «قد افلح من تزكی و ذكر اسم ربه فصلی»[4] سمره گفت برادرت به من چنین دستور داده است.[5] ابن ابی الحدید نقل می كند ابوصالح می گوید: به ما گفتند یكی از اصحابه رسول خدا (ص) به شهر آمده است به دیدنش برویم وقتی دیدیم سمرة بن جندب است در یك طرفش خمر و در طرف دیگرش یخ بود!! با تعجب پرسیدم این چه وضعی است؟! گفتند مبتلا نقرس است!! (به بهانه مرض شراب می خوردند!!) در این هنگام جمعی وارد شدند و گفتند:

ای سمره فردا جواب خدا را چه خواهی داد؟ شخصی را نزد تو می آورند و به محض اینكه می گویند خارجی است گردن او را می زنی، شخص دومی را می آورند و می گویند آن یكی خارجی نبود، بلكه برای كاری به اینجا آمده بود و ما اشتباه كرده بودیم، این یكی خارجی است و تو گردن او را نیز می زدی؟! سمرة گفت: چه اشكالی دارد؟!. اگر اهل بهشت باشد به بهشت می رود و اگر اهل جهنم باشد به جهنم می رود!![6] این شخص ماند تا در جریان كربلا مردم را برای شركت در جنگ با امام حسین (ع) تشویق می كرد.[7].









    1. حجرات، 2.
    2. كامل ابن اثیر- ج 3، ص 341.
    3. نهج البلاغه، خطبه 90.
    4. اعلی، 14 تا 13.
    5. شرح ابن ابی الحدید- ج 4، ص 77.
    6. شرح ابن ابی الحدید- ج 4، ص 77.
    7. شرح ابن ابی الحدید- ج 4، ص 97.